آیات توحیدی

آیات توحیدی:

1-    وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمينَ.( يونس 106)

و جز خدا چيزى را كه نه سودى به تو مى‏رساند و نه زيانى، مخوان، كه اگر چنين كنى از ستمكاران خواهى بود.

( تفسير نمونه    ج‏8    395 ).

مخوان یعنی:

  1. مورد خطاب قرار نده 
  2. مورد طلب ودر خواست قرار نده
  3. صدایش نکن (یا فلان نگو)
  4. به او متوسل و پناهنده نشو
  5. از او حاجت مخواه
  6. عبادت و پرستش نکن

 

2-   وَ إِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن يُرِدْكَ بخَِيرٍْ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم (یونس 107)

اين جمله، حاليه و تتمه بيان آيه قبل است، و معناى مجموع دو آيه چنين است: به جاى خداى تعالى، حاجت از چيزى مخواه كه نه سودى دارد و نه زيانى، در حالى كه اگر خداى تعالى ضررى به تو برساند هيچ چيز و هيچ كس غير خود او نمى‏تواند آن ضرر را از تو برگرداند و يا بردارد، و اگر چيزى براى تو بخواهد هيچ چيز و هيچ كس غير خود او نمى‏تواند آن خير را از تو برگرداند، پس قاهر و غالب تنها او است، و لا غير. آرى، او است كه به مشيت و اراده‏اش خير به بندگانش مى‏رساند و با اين حال غفور و رحيم نيز هست و گناهان بندگانش را مى‏آمرزد و به آنان رحم مى‏كند. و وقتى اللَّه تعالى متصف به چنين اوصافى است و وقتى غير او از چنين اوصافى تهيدست است همين خود اقتضاء مى‏كند عبادت و دعا را به وى اختصاص دهند

 (ترجمه تفسير الميزان    ج‏10   197).

 

   وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ» و اگر خداوند محنتى از بلا، سختى ، بيمارى وفقر و. . . براى تو بياورد هيچكس جز وى قادر بر رفع آن نيست.‏ (ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن    ج‏11    376 ).   

وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ» و اگر خيرى براى تو بخواهد از سلامتى جسم ، نعمت ، فراخى در زندگى و امثال آن نيز احدى قدرت جلوگيرى و منع آن را ندارد.

«يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» خير را بهر كه خواهد از بندگان خويش ميرساند و بمقتضاى حكمت و بر طبق مصلحتى كه ميداند بوى عطا ميكند.

«وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» و او در مورد گناهان بندگان خود آمرزنده است و نسبت بدانها مهربان و رحيم است.

(ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن    ج‏11    377 ).   

 

3-وَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبين . الشعراء -213

«هيچ معبودى را با خداوند مخوان كه از معذبين خواهى بود».

تفسير نمونه    ج‏15    365   

 

4-   القصص : 88 - وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

و معبود ديگرى را با خدا مخوان كه هيچ معبودى جز او نيست، همه چيز جز ذات پاك او فانى مى‏شود، حاكميت از آن اوست و همه به سوى او بازمى‏گردد.

تفسير نمونه    ج‏16    184    

با خداى يكتا خداى ديگرى را مخوان و حوائج خود را از غير او مخواه جز ذات يگانه و بي همتاى او شريكى نيست همه چيز فنا پذير و تباه شدنى است، جز ذات خداوند در جهان آفرينش، قضاء و حكم قطعى و نافذ از آن خداست و سرانجام بسوى او بازگردانده مى‏شويد تا جزاى اعمال خود را ببينيد.

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن    ج‏18    246    

 

5-   الجن : 18 وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً.

و اينكه مساجد از آن خدا است، در اين مساجد احدى را با خدا نخوانيد.

 تفسير نمونه    ج‏25    120    

با خدا احدى غير او را مخوانيد، براى اينكه مساجد تنها مال او است‏.

ترجمه تفسير الميزان    ج‏20    76    

تقديرش اين است. و لأنّ المساجد للَّه فلا تدعوا مع اللَّه احدا سوى اللَّه. براى اينكه البتّه مسجدها مخصوص خداست. پس در مساجد هيچكس را جز خدا نخوانيد و مقصود اينست. در اماكنى كه براى عبادت و نماز بنا شده احدى را بر وجه شريك كردن در عبادت ياد نكنيد. چنانچه نصارى در معبدهاى خود و مشركين در كعبه ميكنند.

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن    ج‏25    386    

 

 (يعنى در مواضعى كه براى عبادت و نماز قرار داده شده است احدى را بصورت شريك ساختن در عبادت در ذكر خود نياوريد چنانكه نصارى در كليساها و مشركين در مكّه مى‏كنند).

تفسیر خسروی:

 

 

6-    قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ‏ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ (انعام-63)

قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنهَْا وَ مِن كلُ‏ِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشرِْكُونَ(انعام- 64)

بگو چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا رهايى مى‏بخشد؟ در حالى كه او را آشكارا و در پنهانى مى‏خوانيد (و مى‏گوئيد): اگر از اين (خطرات و ظلمتها) ما را رهايى بخشيدى از شكرگزاران خواهيم بود.

تفسير نمونه    ج‏5    278    

 

بگو خداوند شما را از اينها و از هر مشكل ، غم و اندوه و ناراحتى نجات مى‏بخشد باز هم شما براى او شريك مى‏سازيد! (و راه كفر مى‏پوئيد)

تفسير نمونه    ج‏5    278    

 

گويا مراد از نجات دادن از ظلمات دريا و خشكى، نجات دادن از شدايدى است كه انسان در خلال مسافرتهاى زمينى و دريائيش با آن روبرو مى‏شود، از قبيل سرماى شديد و گرماى طاقت‏فرسا و باران و برف و طوفان و برخورد با راهزنان و امثال آن.

و معلوم است كه اين گرفتارى‏ها اگر در تاريكى شب پيش بيايد، طاقت‏فرساتر خواهد بود، زيرا در تاريكى شب و در ظلمتى كه ابر و باد ايجاد مى‏كند، اضطراب آدمى و حيرت و بيچارگى او بيشتر مى‏شود، و كمتر مى‏تواند راه چاره‏اى به دست آورد، از اين جهت در اين آيه، مساله نجات دادن را مقيد به ظلمات كرده و گر نه اصل معناى آيه، استفهام از اين است كه:

چه كسى شما را در شدايد دست‏گيرى مى‏كند؟.

ترجمه تفسير الميزان    ج‏7    189    

 

تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً"- بطورى كه راغب در مفردات گفته" تضرع" به معناى اظهار ضراعت و درماندگى است‏ «1» به همين جهت در مقابل آن،" خفية" را به كار برده كه معناى پوشيدگى است. بنا بر اين، تضرع در دعا عبارت است از اظهار و علنى ساختن آن، و خفيه در آن عبارت است از اخفا و نهان داشتن آن.

آرى وقتى مصيبتى به انسان مى‏رسد، نخست در خفا و به طور مناجات، نجات خود را از خداوند مى‏طلبد، و آن گاه كه دعاى نهانى اثر نكرد و مصيبت رو به شدت گذاشت و آثار نوميدى و انقطاع از اسباب هم كم كم نمايان شد، آن وقت است كه ديگر ملاحظه اطرافيان خود را نكرده و از اينكه مردم به ذلت و درماندگيش پى مى‏برند، پروا ننموده و علنا گريه و زارى را سر مى‏دهد.

ترجمه تفسير الميزان    ج‏7    190    

 

روى اين حساب معناى آيه اين است كه: خداى تعالى نجات دهنده از هر مصيبت و گرفتارى است، چه زمينى و چه دريايى، چه كوچك و چه بزرگ‏.

 

 7-   يونس : 18 وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ .

تفسير نمونه    ج‏8    249 :   

و غير از خدا چيزهايى را پرستش مى‏كنند كه نه به آنها زيان مى‏رساند و نه سودى به آنان مى‏دهد، و مى‏گويند اينان شفيعان ما نزد خدا هستند بگو: آيا خداوند را به چيزى خبر مى‏دهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟ منزه است او، و برتر است از آن شريكهايى كه قرار مى‏دهند.

ترجمه تفسير الميزان    ج‏10    40 :  

«عبارت: أََ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ»  حاصلش اين است كه خداى تعالى خودش هيچ اطلاعى از اينكه (چنين اربابى آفريده و زمام امور عالم را بدست چنين مخلوقاتى داده و) چنين شفيعانى به درگاه خود درست كرده ندارد، نه در آسمانها چنين خدايانى سراغ دارد و نه در زمين. پس، اينكه شما از وجود چنين خدايانى خبر مى‏دهيد، در حقيقت به خداى تعالى خبرى مى‏دهيد كه خود او علمى به آن ندارد.

 

8-   النحل : 73 وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطيعُونَ.

تفسير نمونه    ج‏11    322 :   

آنها غير از خدا موجوداتى را مى‏پرستند كه مالك روزى آنها از آسمانها و زمين نيستند و توانايى بر اينكار را ندارند.

تفسير نمونه    ج‏11    322:    

نه تنها مالك چيزى در اين زمينه نيستند، بلكه" توانايى بر خلق و ايجاد و دسترسى به آنها نيز ندارند" (وَ لا يَسْتَطِيعُونَ‏).

اشاره به اينكه مشركان به اين گمان به دنبال پرستش بتها مى‏رفتند كه آنها را در سر نوشت و سود و زيان خود، مؤثر مى‏پنداشتند، در حالى كه مى‏دانيم يكى از مهمترين مسائل زندگى انسان رزق و روزى او است، اعم از ارزاقى كه از آسمان‏نازل مى‏شود (همچون قطرات حياتبخش باران و اشعه زنده كننده آفتاب و مانند آن) و يا آنها كه از زمين مى‏رويد و استخراج مى‏گردد، هيچيك از اينها در اختيار بتها نيست، آنها موجودات بى‏ارزشى هستند كه هيچ اراده‏اى از خود ندارند، و تنها خرافات و تعصبهاى مملو از جهل است كه به آنان نقشى داده است.

در حقيقت جمله" لا يستطيعون" دليلى است براى جمله" لا يملكون" يعنى آنها مالك چيزى از روزيها نيستند به دليل اينكه كمترين قدرتى براى خلقت يا حفظ آنها ندارند.

 

9-   الفرقان : 55 وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى‏ رَبِّهِ ظَهيراً .

تفسير نمونه    ج‏15    121:    

آنها غير از خدا چيزهايى را مى‏پرستند كه نه به آنها سودى مى‏رساند و نه زيانى، و كافران در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) كمك كار يكديگرند.

 

ترجمه تفسير الميزان    ج‏15    317 :   

اين كفار مشرك، خدا را گذاشته چيزى مى‏پرستند كه نه سودى به حالشان دارد و نه در عوض پرستش، خيرى و نه در صورت ترك پرستش، ضررى به ايشان مى‏رساند و كافران همواره در دشمنى با پروردگارشان معاونين شيطان بوده‏اند.

 

10-(نمل -62) أَمَّن يجُِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن    ج‏18    131    

(آيا خدايان شما بهتر است) يا آن خدايى كه درمانده را اجابت و بيچارگيش را برطرف مى‏كند؟( اجابت دعاى درمانده اين است كه خواستش را عمل كنند)خدايى كه سختى‏ها و گرفتاريها را بر طرف مى‏سازد. . . )

 

11-(بقره -165) وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يحُِبُّونهَُمْ كَحُبّ‏ِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ(165)

 تفسير نمونه    ج‏1    563  :  

بعضى از مردم معبودهايى غير از خداوند، براى خود انتخاب مى‏كنند، و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند، اما آنها كه ايمان دارند عشقشان به خدا (از مشركان نسبت به معبودهاشان) شديدتر است، و آنها كه ستم كردند (و معبودى غير خدا برگزيدند) هنگامى كه عذاب خدا را مشاهده كنند خواهند دانست كه تمام قدرت به دست خدا است، و او داراى مجازات شديد است (نه معبودهاى خيالى كه از آنها مى‏هراسند).

ترجمه تفسير الميزان    ج‏1    611 :   

در اينكه تعبير فرمود به: (يحبونهم ايشان را- بتها را- دوست ميدارند)، با اينكه بتها سنگ و چوبند، و بايد مى‏فرمود: (يحبونها- آنها را دوست ميدارند) دلالت هست بر اينكه منظور از انداد تنها بتها نيست، بلكه همه آلهه مشركين است كه يكى از آنها ملائكه و طائفه‏اى ديگر افرادى از بشرند كه مشركين براى همه اين چند طائفه قائل به الوهيت هستند، بلكه از اين هم بالاتر عموميت آيه، شامل هر مطاعى ميشود، چون اطاعت غير خدا و غير كسانى كه خدا امر به اطاعت آنان فرموده، خود شرك است.

 

12-الأعراف : 194 إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ .

تفسير نمونه    ج‏7    56 :   

آنهايى را كه غير از خدا مى‏خوانيد (و پرستش مى‏كنيد) بندگانى همچون خود شما هستند، آنها را بخوانيد و اگر راست مى‏گوئيد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را بر آورند)(یعنی: نمی توانند خواسته های شمارا بر آورده سازند).

ترجمه تفسير الميزان    ج‏8    492 :   

اين بت‏ها مخلوقند و قدرت بر هيچ كارى ندارند، چون خودشان مثل شما بندگانى هستند، همانطور كه شما مخلوقيد و تدبير امورتان به دست غير است همچنين آن بت‏ها ،دليلش اين است كه اگر شما آنها را بخوانيد دعايتان را مستجاب نمى‏كنند، بخوانيد آنها را اگر راست مى‏گوييد كه بت‏ها علم و قدرت دارند، گر چه مشركين صريحا ادعاى علم و قدرت براى بت‏ها نكرده‏اند، و ليكن ادعاهاى ديگر كرده‏اند كه دلالت مى‏كند بر چنين اعتقادى در ايشان و چطور مستجاب مى‏كنند و حال آنكه دست و پايى كه شما براى آنها تراشيده‏ايد حركت نداشته نه آن از خود قدرتى نشان مى‏دهد و نه اين راه مى‏رود، و نه چشمى كه برايشان درست كرده‏ايد مى‏بيند، و نه گوشى كه براى آنها ساخته‏ايد مى‏شنود، البته اين را هم بايد تذكر دهيم كه در اين آيات به جماد هم اطلاق" عبد" شده است.

 

13-الأعراف : 197 وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ .

تفسير نمونه    ج‏7    59  :  

و كسانى را كه شما جز او مى‏خوانيد نمى‏توانند ياريتان كنند و نه (حتى) خودشان را يارى دهند.

 

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن    ج‏10    143 : 

و گويى پيامبر اسلام مى‏گويد:

معبود من مرا يارى مى‏كند و معبود شما نه شما را يارى مى‏كند و نه خود را.

 

14-الحج : 73 يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ.

تفسير نمونه    ج‏14    168:    

اى مردم مثلى زده شده است گوش به آن فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد نمى‏توانند آن را باز پس گيرند، هم اين طلب كنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان و هم آن معبودان).

 

ترجمه تفسير الميزان    ج‏14    578 :   

معنايش اين است كه اگر فرض شود كه خدايان ايشان بخواهند يك مگس- كه‏ضعيف‏ترين حيوانات است بيافرينند، به هيچ وجه قادر بر آن نيستند، حتى اگر يك پشه چيزى از ايشان را بردارد نمى‏توانند از او بگيرند.

اين وصف حال خدايان دروغين ايشان را در قدرت بر ايجاد و تدبير امور، ممثل مى‏كند كه نه قادر بر خلق مگس هستند و نه قادر بر آسان‏تر از آن، كه عبارت است از پس گرفتن چيزى كه مگس از ايشان ربوده و ضررى كه به ايشان رسانده است، حال چنين خدايانى چگونه مستحق عبادت و دعا مى‏شوند؟.

 

ترجمه تفسير الميزان    ج‏14    578 :  

ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ" مقتضاى مقام اين است كه مراد از" طالب" آلهه باشد كه بت‏پرستان آنها را مى‏خوانند، چون فرض اين است كه مگس چيزى از آلهه ربوده باشد و آلهه قادر بر پس گرفتن آن نباشند. و نيز طالب خلقت پشه‏اى باشند و آلهه توانايى چنين كارى را نداشته باشند و نيز" مطلوب" مگس باشد كه مطلوب آلهه است يا براى خلق كردن، و يا پس گرفتن چيزى كه ربوده.

 

 15-فاطر : 13 وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْميرٍ .

تفسير نمونه    ج‏18    211 :   

و كسانى را كه جز او مى‏خوانيد (و مى‏پرستيد) حتى به اندازه پوست نازك هسته خرما حاكميت (و مالكيت) ندارند!

ترجمه تفسير الميزان    ج‏17    39  :  

" كلمه" قطمير"- بنا به گفته راغب- به معناى اثر و باقى مانده‏اى است كه از خرما بر هسته خرما مى‏ماند «1»- و بنا به گفته مجمع البيان" قطمير" آن روپوشى است كه روى هسته خرما را پوشيده‏.

توحید و خداشناسی

یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و عارفان به آن بر می‌خوریم، این عبارت است که "خداشناسی فطری است" یا "انسان بالفطره خداشناس است". 
برای این که جواب سؤال به خوبی روشن شود، باید توضیحی پیرامون این عبارت، مخصوصا کلمه فطرت داده شود. 
واژه "فطرت" که در فارسی به "سرشت" ترجمه می‌شود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش می‌کند، ولی معمولا در مورد انسان به کار می‌رود و چیزی را "فطری" می‌گویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و خدادادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد انسان باشد. 
پس خاصیت امور فطری این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیا در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.1 
فطریات انسان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: 
1. شناخت‌های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش از آن‌ها برخوردار است. 
2. میل‌ها و گرایش‌های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آن‌ها برخوردار است. 
بنابراین اگر نوعی شناخت خدا برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، می‌توان آن را "خداشناسی" فطری نامید.2 
در مورد خداشناسی فطری دو نوع شناخت مطرح می‌شود: 
1. یکی شناخت حضوری و شهودی، یعنی ارتباط دل با خدا. 
2. دیگری شناخت حصولی و ذهنی و عقلی یعنی شناختی که عقل نسبت به خدا دارد. 
منظور از قسم اول یعنی شناخت حضوری، این است که انسان آن چنان آفریده شده است که در اعماق قلبش یک رابطه وجودی با خدا دارد که اگر در دل خودش درست کندوکاو کند و به عمق قلب خود توجه کافی بنماید، این رابطه را می‌یابد، نه این که می‌داند خدایی هست، بلکه رابطه خود را با خدا می‌یابد و به تعبیر دیگر، می‌بیند و شهود می‌کند. 
بسیاری از مردم مخصوصاً در اوقات زندگی که سرگرم امور دنیا هستند، توجهی به این رابطه قلبی ندارند و تنها هنگامی که توجهشان از همه چیز بریده می‌شود و امیدشان از همه اسباب قطع می‌گردد، می‌توانند به این رابطه قلبی، توجه نمایند. 
در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که شخصی خدمت حضرت عرض کرد خدا را آن چنان به من معرفی کن که گویی او را می‌بینم. حضرت از او سؤال کرد؟ آیا هیچ وقت از راه دریا مسافرت کرده‌ای؟ 
گفت: بله 
گفتند: اتفاق افتاده است که کشتی شما در دریا بشکند...؟ 
گفت: بلی، اتفاقا در سفری چنین قضیه‌ای واقع شد. 
گفتند: به جایی رسیدی که امیدت از همه چیز قطع شود، و خود را مشرف به مرگ ببینی؟ 
گفت: بلی چنین شد. 
گفتند: در آن حال امیدی به نجات داشتی؟ 
گفت: آری. 
گفتند: در آنجا که وسیله‌ای برای نجات تو وجود نداشت به چه کسی امیدوار بودی؟ آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته در حدّی که گویا او را می‌دیده است.3 این همان حالتی است که گفتیم گاهی اضطرارا توجه انسان از ماسواء قطع می‌شود و آن حالت به انسان روی می‌دهد که رابطه قلبی خودش با خدا را در می‌یابد. انسان با اختیار هم چنین کاری را می‌تواند بکند و این ارزش دارد. 
یعنی سیر و سلوکی که مورد قبول ادیان حق باشد بر این اساس استوار است که انسان تدریجاً تعلقات خودش را از غیر خدا قطع کند و دلبستگی به غیر خدا نداشته باشد تا به جایی برسد که به فرموده امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ "ما کنت اعبد ربّا لم أره".4 هرگز اینگونه نبوده‌ام که خدایی را که ندیده باشم عبادت کنم. 
امّا منظور از قسم دوم، این است که انسان بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسأله خدا شناسی را حل بکند، با همان عقل فطری و خدا دادی که دارد به آسانی پی به وجود خدا می‌برد. 
منظور از شناخت ذهنی و عقلی که فطری باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلا عقل انسان برای تصدیق به وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک می‌کند که وجود انسان و همه پدیده‌های جهان (نیازمند) است، پس (خدای بی نیازی) وجود دارد که نیاز آن‌ها را بر طرف می‌کند.5 
حاصل آن که: فطری بودن شناخت خدا بدین معنا است که دل و عقل انسان با خدا آشناست، و در ژرفای روح وی مایه‌ای برای شناخت آگاهانه خداوند وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. 
امّا برای رشد و شکوفایی فطرت خویش باید راه‌هایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.6 
راه‌های شکوفایی فطرت 
1. تعالیم الهی توسط انبیاء: با توجه به این که خداشناسی و خدا گرایی و بلکه گرایش انسان به دین، فطری انسان‌هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، خداوند انبیاء را ارسال کرده تا انسان‌ها را هدایت کرده و فطرت دینی آن‌ها را شکوفا سازد.7 
2. تزکیه نفس و ریاضت و تقوا: راه دوم برای شکوفایی فطرت، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی انسانی که روحش را از طریق ریاضیت، تهذیب و دلش را تزکیه و تطهیر کرد، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده می‌کند.8 
موانع شکوفایی فطرت 
1. غفلت: انسانی که از خود و خدا و آیات الهی غافل شود، از حرکت علمی برای شناخت و شهود حق و از حرمت عملی برای شکوفایی فضایل نفسانی محروم می‌گردد؛ زیرا غفلت، که در فرهنگ دین، رجس و چرک است، نمی‌گذارد انسان به سوی کمال حرکت کند.9 
2. وسوسه علمی و شیطانی: انسان پیوسته با وسوسه‌های شیطان رو به رو است که با دسیسه خود، حق را به جای باطل و باطل را به جای حق می‌نشاند و رأی انسان سالک را جای وحی و یا عقل مبرهن قرار می‌دهد تا انسان را از مشاهده ملکوت باز بدارد.10 
3. پندار گرایی: از موانع شکوفایی فطرت توحیدی انسان، پندار‌گرایی است. انسانی که می‌پندارد خدا او را نمی‌بیند و او در مشهد و محضر خدای سبحان نیست، پنهان و نجوای او را نمی‌داند، انسانی که می‌پندارد هدایت یافته است و نیازی به رهبری پیامبران ندارد و انسانی که می‌پندارد (قدرت، مال و جاه او را جاودانه می‌کند، در همه این موارد و نظایر آن گرفتار یکی از موانع شکوفایی فطرت است.11 
4. کبر: یکی از موانع شکوفایی فطرت تکبر است.12 خدای متعال در سوره اعراف می‌فرمایند: "به زودی کسانی که در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند از آیات خود منصرف می‌سازیم، آن‌ها چنانند که اگر هر آیه و نشانه‌ای را ببینند به آن ایمان نمی‌آورند.13 
5. خودبینی و هوس: از موانع بزرگ شکوفایی فطرت، گرفتار شدن در دام خود بینی و هوس‌مداری است. انسانی که خواهش نفسانی جلوی بینش و گرایش او را بگیرد از شکوفایی خود باز می‌ماند.14 
6. زنگار دل: یکی از موانع شکوفایی فطرت و شناخت حقیقت، زنگار دل است. خدای متعال می‌فرماید: سرّ اینکه عده‌ای حقایق دین را نمی‌بینند، آن است که جان آنان را پرده گناه و زنگار دل فرا گرفته است.15 
7. دنیا گرایی: تعلّق به دنیا و محبت به آن از موانع اساسی شکوفایی فطرت است. به همین دلیل در روایات آمده است:16 "حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة".17 دوست داشتن دنیا ریشه هر خطایی است. 
نتیجه گرفته می‌شود که أمر خدا شناسی، امری فطری است، در صورتی که راه های شکوفایی فطرت را بپیماییم و موانع شکوفایی فطرت را هم برطرف کنیم و کسانی که منکر خدا هستند، یقیناً یا راه را درست نپیمودند و یا موانع را بر طرف نکردند و دچار چنین حالتی شدند. 
اگر کسانی که منکر خدا هستند، راه را درست بپیمایند و توجهات و تعلقاتی را که به عالم ماده دارند، را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری واقع شوند که خود به خود این توجهات قطع شود، آنگاه در عمق خود، آن رابطه را می‌یابند، یعنی این رابطه در همه هست، منتهی مورد توجه نیست. 
امیدواریم که همه ما بتوانیم راه شکوفایی فطرت را به خوبی بپیماییم و موانع را بر طرف کنیم تا رابطه بین خود و خدا را مشاهده کنیم. 

معرفي منابع جهت مطالعه بيش‌تر: 
1. الميزان، انتشارات موسسه أعلمي، ج16، ص189 تا 193. 
2. چهل حديث، امام خميني(ره)، مرکز نشر فرهنگي رجا، چاپ اول. 
3. پنجاه درس اصول عقائد براي جوانان، آيت الله مکارم شيرازي، انتشارات نسل جوان. 


پي‌نوشت‌ها: 
1. مصباح، مجموعه آثار خداشناسي، انتشارات موسسه امام خميني (ره)، ص36. 
2. آموزش عقائد، انتشارات موسسه امام خميني، ص44. 
3. توحيد صدوق، تهران، انتشارات مکتبه الصدوق، سال 1387ش، ص231. 
4. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، ج1، ص98. 
5. مصباح، معارف قرآن (خداشناسي) انتشارات موسسه امام خميني (ره)، ص36. 
6. آموزش عقائد، انتشارات موسسه امام خميني (ره) ، ص44. 
7. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن کريم، انتشارات اسراء، ج12، ص344. 
8. همان، ج12، ص324. 
9. همان، ج12، ص293. 
10. همان، ج12، 394. 
11. همان، ج12، ص396. 
12. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن کريم، انتشارات اسراء، ج12، ص398. 
13. اعراف / 146. 
14. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن کريم، انتشارات اسراء، ج12، ص398. 
15. همان، ج12، ص402. 
16. همان، ج12، ص399. 
17. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج70، ص59. 
18. سوره والعصر. 

توحید و خداشناسی شمارۀ 8

🌻 حکمت الهی🌻

الف)کارهای خدوند بگونه ای است که از هرگونه نقص و عیب ،دور و مبرّا میباشدیعنی: کارهای خداوند بصورت کامل و به بهترین وجه انجام میشوند مثل:

1)خلقت جهان به بهترین وجه و بی کم وکاست
2)خلقت انسان به بهترین وجه و بی کم وکاست.

ب)تمام کارهای خداوند، هدف دار بوده و هرگز کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد.

أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ(مومنون - 115)
پس آيا گمان كرده‏ايد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و شما هرگز به سوى ما بازگردانده نمى‏شويد؟!

وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنهَُمَا لَاعِبِينَ(دخان-38)
و ما آسمانها و زمين و آنچه ما بين آن دو است به بازى (و بدون غرض حكيمانه) نيافريده‏ايم.

ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کار است**تاتو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.


🌷 عدل الهی 🌷
الف) عدل تکوینی:
خداوند در آفرینش خود، هرچیز و هر کسی را در جای مناسب و شایست] خودش قرار داده است.

خداوند به همۀ موجودات ، به اندازۀ نیاز و شایستگی ، لطف و نعمت و موهبت ، عنایت کرده و آنان را در مسیر رشد و کمال برتر قرار داده است بطوریکه حق هیچ یک از موجودات ضایع نشده است.

ب) عدل تشریعی:
همۀ قوانین و تکالیفی که خداوند بر انسانها وضع کرده است بر پایۀ عدل و دادگری است بدن معنا که :

اولاً:همۀ قوانین و تکالیف الهی ، به نفع انسانها بوده و منجر به سعادت آنها میباشد.

ثانیاً:اینکه خداوند هیچ انسانی را بیش از توان و ظرفیتش ف مکلبف به انجام قوانین و تکالیف خود نکرده است ، عین دالت میباشد.
لَا تُكلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا(بقره -233)
هيچكس ملزم و مكلّف نميشود مگر باندازه وسع و طاقتش.

ج)عدل جزایی:
خداوند در روز قیامت ، بین انسانها ، با عدالت رفتار میکند بطوریکه به هیچ کسی ظلمی روا نمیشود یعنی : خداوند به نیکوکاران ، پاداش داده و در بهشت داخل میسازد و گناهکاران را مجازات کرده و به دوزخ روانه میسازد.

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (زلزال-7)
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (زلزال- 8)
پس هر كس هموزن ذرّه‏اى كار خيری که انجام دهد پاداش آن را مى‏بيند!
و هر كس هموزن ذرّه‏اى كار بد که انجام دهد(مجازات و کیفر) آن را مى‏بيند!


توحید و خداشناسی شمارۀ 7



🌺  زنده و حیّ بودن خداوند 🌺

خداونداز ازل ( اوّل بلا اوّل)  حیّ و زنده بوده و تا ابد ( آخر بلا آخر) حیّ و زنده بوده و وجود خواهد بود به عبارتی دیگر:
تنها و تنها ،حیات خداوند است که حیات و زنده بودنی حقیقی ، ازلی و ابدی ، زوال نا پذیر و جاودانه میباشد و حیات و زندگی بقیّۀ موجودات ،موقّتی و وام دار و اخذ شده از خداوند میباشد.

اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ (بقره -255)
اللّه خدايى است كه جز او خدايى نيست. زنده و پاينده است‏

وَ تَوَكَّلْ عَلىَ الْحَىّ‏ِ الَّذِى لَا يَمُوت(فرقان-58)
و توكّل كن بر آن زنده‏اى كه( بر آن خدایی که) هرگز نمى‏ميرد.

توحید و خداشناسی شمارۀ 6

🌺  علم الهی 🌺
خداوند به همل امور جهان و موجودات و هر چیزی آگاه است.

يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ (غافر – 19)
او چشمهايى را كه به خيانت مى‏گردد و آنچه را سينه‏ها پنهان مى‏دارند، مى‏داند.

وَ اللَّهُ بِكُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ عَلِيمٌ  (بقره- 282)
خداوند به همه چيز داناست‏.

علم خداوند ، مطلق و نا محدود است یعنی: به همه چیز و همه کس ، چه قبل از آفرینش و چه بعد از آفرینش آگاه است.

علم خداوند ، ازلی و ابدی است یعنی: به گذشته و حال و آینده آگاه است.


🌻 قدرت خداوند 🌻
خداوند، ذات و وجودی است که هر کاری را که ارادۀ انجام آن را داشته باشد انجام میدهد و  هیچ کس و هیچ چیزی نمیتواند مانع  خواست و ارادۀ خداوند گردد.
بین اراده و تحقق خواست خداوند ، هیچ فاصلۀ زمانی وجود ندارد.

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(يس : 82)
فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‏درنگ موجود مى‏شود.

إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرُ(آل‏عمران : 165)  
خداوند بر هر چيزى قادر است.‏

☘ سوال ☘
آیا خداوند میتواند سنگی بیافریند که خودش نتواند آنرا حرکت دهد؟

پاسخ:
این سری کارها ، محال عقلی هستند و غیر ممکن و ناشدنی میباشند  یعنی: از نظر عقلی ، سنگی که خدا نتواند آن را حرکت داده و جابجا نماید نمیتواند وجود داشته باشد (محال است که وجود داشته باشد).
موجودی که خدوند نتواند آن را از بین ببرد نمیتواند وجود داشته باشد(محال است که وجود داشته باشد).

توحید و خداشناسی شمارۀ 5

🔴توحید و یگانگی در کارها (افعال)🔴

نظر و اعتقاد یقینی به اینکه: خداوند در انجام دادن کارهایش( یعنی: در تحقق و عملی شدن خواست و اراده اش)یگانه بوده و هیچ شریک و همکاری ندارد.

🌸درجات یگانگی در اَفعال و کارها🌸
1) توحید و یگانگی در خالقیت:
یگانه خالق و آفرینندۀ جهان و موجودات خداست و از این نظر هیچ شریک و همتایی ندارد:

قل اللهُ خالقُ کُلّ شیٍ (رعد-16)
(یا رسول الله)بگو : خداوند آفرینندۀ همۀ چیزها و موجودات است.
واللهُ خَلَقَکُم (صافات- 96)

2)توحید و یگانگی در ربوبیّت:
یگانه اداره کننده و پرورش دهندۀ جهان و موجودات ، خداست و از این نظر هیچ شریک و همتایی ندارد:
الحمد لله رب العالمین(حمد-2)
اللهُ ربُّکُم وربُّ آبائُکُم الاَوّلین(صافات- 126):
خداوند پروردگار شما و پدران نیاکان شماست.

3)توحید و یگانگی در مالکیّت:
یگانه مالک و صاحب اختیار جهان و موجودات خداستو از این نظر هیچ شریک و همتایی ندارد:
لَهُ مُلکُ السّماوات وَالاَرض (بقره-107):
از آن اوست(تحت مالکیت اوست) آسمانها و زمین (هر آنچه در آسمانها و زمین است)

توحید و خداشناسی شمارۀ 3

🍀 در جستجوی خدا 🍀
اعتقاد به یک مبدأ برتر و پرستش آن موجود برتر ، از اول افرینش و از دوران انسانهای کهن ،در افکار و اندیشه های آدمیان وجود داشته است به عنوان مثال:
آثار باقیمانده در دیوارۀ غارهای کهن نظیر : نقاشی ها، مجسمه ها و . . .  نشانگر اعتقاد به خدا ، در آنان میباشد.
🌻اهمیت شناخت خداوند:🌻
کسانیکه خداوند را شناخته ودر مسیر ارشادات و پیشنهادات وی گام بر میدارند:
1)جهان را هدفدار دانسته و هرگز احساس بطالت ، پوچی و سر گشتگی ، ناامیدی و بیکسی نمیکنند.
2)برای ادامۀ زندگی در دنیا حتّی با وجود سختیها و مشکلات موجود ، با انگیزه و اراده ای قوی پیش میروند.
3)به زنده شدن دوباره در روز قیامت ، یقین داشته و گفتار و رفتار و اخلاقیات خود را کنترل کرده و از گرفتار شدن در دام های شوم شیطان پرهیز میکنند.

از آنجاییکه اکثریت مسلمانان در بیان معنا و مفهوم توحید و خداشناسی ، اشکالات بیشماری دارند لذا بر خود واجب میدانم که بحث را با بیان برخی از صفات خداوند (که توحید یکی از این صفات الهی است) ادامه دهم امیدوارم که بتوانم خدمت ناچیزی به برادران و خواهران هم کیش خود انجام داده باشم انشاء الله.

👇صفات خداوند👇

1- توحید خداوند
2- علم خداوند
3- قدرت خداوند
4-حیات خداوند
5-ازلیّت و ابدیت خداوند
6-حکمت الهی
7- عدل الهی و . . .

🌺1- توحید خداوند:
توحید، مصدر باب تفعیل است و به معنی یگانه بودن و یگانه دانستن میباشد.

ادامۀ بحث در شماره 4👈 (اقسام توحید)


توحید و خداشناسی شمارۀ 4

خداوند از جهات مختلف یگانه است

توحید یا یگانگی در مباحث خداشناسی یعنی: یکتاپرستی ، یگانه پرستی.

خداوند از جهات مختلف یگانه است:

1- یگانگی نظری:
یگانگی نظری یا توحید نظری عبارتست از: نظر و اعتقاد یقینی یک فرد در مورد یگانه بودن خداوند.

درجات توحید و یگانگی نظری:
الف)یگانه بودن در ذات:
نظر و اعتقاد به اینکه خداوند از جهت ذات و وجود، یگانه بوده وهیچ مثل و مانند و شریکی ندارد.

قل هو الله احد (سوره توحید): یا رسول الله بگو: او خدای واح و یگانه است.
لا اله الا الله (صافات- 37): هیچ معبودی وجود ندارد مگر خداوند.
لیس کمثله شیٌ(شوری-11  ): هیچ چیزی مثل و مانند و شبیه خداوند نیست.

ب) یگانه بودن در صفات و خصوصیّات:
*** خداوند متعال از نظر صفات و ویژگیهای خوب و زیبایی که دارد یگانه و بی بدیل است به عبارتی دیگر هیچ کس و هیچ چیزی ، صفاتی نظیر صفات خدا را ندارد.

*** و همچنین صفات خداوند ، عین ذات خداوند هستند بدینگونه که صفات خداوند ،جدا از ذات و وجود خداوند نیستند. مثلاً آیا وجود دارد که خداوند صفت بصیر بودن(دیدن و آگاه بودن به همه چیز) را نداشته باشد؟پس صفات خداوند همواره با او هستند و خواهند بود.

*** صفات خداوند ،از اوّل بلا اوّل (از اَزَل)با وی بوده است و اینطور نیست که صفات الهی بعداً بر وی عارض شده و حاصل شده باشد.

*** این صفات الهی، تا آخر بلا آخر ، با خداوند هستند و خواهند بود(صفات خداوند از ذات وی جدا شدنی نیستند).
 صفاتی نظیر: رحمان- بصیر- کریم- رئوف- رازق- قادر – حکیم و . . .

موضوع درس بعدی: یگانه بودن در اَفعال و کارها

توحید و خداشناسی شمارۀ 2

🌷 دین و دینداری و حلّ بحران های موجود در جهان 🌷

مفهوم دین و دینداری:

دین:
مجموعه ای از دستورات ، پیشنهادات و راه و روشهای سعادت آفرینی است که از جانب خداوند و توسط انبیای الهی ، به بشریّت عرضه شده است.

دینداری یا دین ورزی:
الف) ایمان و باوردرونی و قلبی :
•  به خداوند و یگانگی پروردگار
•  به معاد و زنده شدن انسان در رستاخیزو جهان آخرت
•  به نبوت و فرستادگان الهی
•  به امامت و جانشینان نبی اکرم ص
•  به نظام پاداش و مجازات در قیامت
ب) عمل به آموزه ها واحکام و دستورات دین و عمل به بایدها( خطوط سبز) و نباید ها(خطوط قرمز).


انسان منهای دین مساوی است با گرفتار شدن به انواع بحرانهای آزار دهنده مثل:

الف) بحرانهای شناختی و معرفتی :
گرفتار شدن در این تصور که ، هر چیزی که به چشم دیده نمیشود ، وجود ندارد پس خدا نیز که به چشم دیده نمیشود ، وجود ندارد و این یعنی : از دست دادن بزرگترین حامی و پشتیبان انسان که همانا خداست !!!

راه حلّ خروج از بحرانهای شناختی و معرفتی :
     بهره گیری از تعالیم وحی و رهنمود های پیامبران و ائمۀ معصومین علیهم السلام.

ب)بحرانهای اخلاقی:
1- انواع انحرافات جنسی نظیر: هم جنس بازی ،آزار های جنسی کودکان و قتل و کشتار ناشی از تجاوزات جنسی.
2- جنگها و کشتارهای خانمان سوز
3-ابتذال در رسانه های عمومی مثل: تلویزیون- ماهواره- اینترنت و دیگر وسایل صوتی و تصویری
4- تزلزل کانون خانواده ها
5-قاچاق انسان برای کامجویی های جنسی و . . .

ج) بحرانهای روانی:
نظیر: بیماریهای روحی ، تشویش و اضطراب ، افسردگی ، احساس پوچی و بیهودگی ، احساس تنهایی و بیکسی ، خودکشی و . . .

توجه:
دین آسمانی برای رهایی از تمامی این بحرانها ، طرح و برنامه دارد به شرطیکه ما انسانها به آن طرح وبرنامه ها ی خداوند عمل کنیم. انشاءالله.

توحید و خداشناسی شمارۀ  1

1⃣نیاز به دین در جهان امروزی:

آیا در جهان امروزی ، نیا ز به دین وجود دارد؟
 امروزه نیاز به دین وجود ندارد !
نیاز به دین روز به روز کمتر میشود!
نیاز به دین روز به روز بیشر میشود.


🌷 ره آورد پیشرفتهای علمی- صنعتی و تکنولوزیکی در عصر حاضر:
•  بحران های اخلاقی ، اقتصادی
•  بحران های روحی و روانی
•  گرسنگی و پریشانی
•  قتل و کشتار
•  اجحاف و تبعیض
•  سرگشتگی و حیرانی
•  گم شدن در رذایل وگم کردن زیباییها
•  گسستن پیوندهای عاطفی و خانوادگی و انسانی
•  انسانها نمیدانند که به کدام سمت وجهت حرکت کنند، کدام راه را برگزینند ،چه شیوه و روشی را درپیش گیرند، پیرو کدام مکتب و مرام گردند که به سعادت و آرامش واقعی و شور و نشاط حقیقی نایل گردند و . . .

🌑 نتیجه: تمامی انسانها بدنبال راه و روشی هستند که آنها را از سرگشتگی نجات داده و بسوی سعادت و آرامش رهنمون گردد.
این راه و روش نجاتبخش ، دین نامیده میشود.

پس احساس نیاز به دین ، ازگذشته تاکنون از بین نرفته بلکه این نیاز انسان روز به روز بیشتر و بیشتر میگردد.

📚درس بعدی: مفهوم دین و دینداری.📚



آیا در جهان امروزی ، نیا ز به دین وجود دارد؟
 امروزه نیاز به دین وجود ندارد !
نیاز به دین روز به روز کمتر میشود!
نیاز به دین روز به روز بیشر میشود.


🌷 ره آورد پیشرفتهای علمی- صنعتی و تکنولوزیکی در عصر حاضر:
•  بحران های اخلاقی ، اقتصادی
•  بحران های روحی و روانی
•  گرسنگی و پریشانی
•  قتل و کشتار
•  اجحاف و تبعیض
•  سرگشتگی و حیرانی
•  گم شدن در رذایل وگم کردن زیباییها
•  گسستن پیوندهای عاطفی و خانوادگی و انسانی
•  انسانها نمیدانند که به کدام سمت وجهت حرکت کنند، کدام راه را برگزینند ،چه شیوه و روشی را درپیش گیرند، پیرو کدام مکتب و مرام گردند که به سعادت و آرامش واقعی و شور و نشاط حقیقی نایل گردند و . . .

🌑 نتیجه: تمامی انسانها بدنبال راه و روشی هستند که آنها را از سرگشتگی نجات داده و بسوی سعادت و آرامش رهنمون گردد.
این راه و روش نجاتبخش ، دین نامیده میشود.

پس احساس نیاز به دین ، ازگذشته تاکنون از بین نرفته بلکه این نیاز انسان روز به روز بیشتر و بیشتر میگردد.

📚درس بعدی: مفهوم دین و دینداری.📚

چرا عده ای بر خلاف فطرت ، به خدا ایمان ندارند؟

ادامه نوشته