اگر گرایش به خدا ، امری فطری است پس چرابرخی از مردم نه تنها به خدا گرایش ندارند بلکه خدا را انکار نیز میکنند؟

خدا شناسی، امری فطری است، در صورتی که راه های شکوفایی فطرت را بپیماییم و موانع شکوفایی فطرت را هم برطرف کنیم و کسانی که منکر خدا هستند، یقیناً یا راه را درست نپیمودند و یا موانع را بر طرف نکردند و دچار چنین حالتی شدند.

اگر کسانی که منکر خدا هستند، راه را درست بپیمایند و توجهات و تعلقاتی را که به عالم ماده دارند، را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری واقع شوند که خود به خود این توجهات قطع شود، آنگاه در عمق خود، آن رابطه را می‌یابند، یعنی این رابطه در همه هست، منتهی مورد توجه نیست.

 1) غفلت و فرموشی:
خداوند در آیۀ19 سورۀ حشر میفرماید:

وَ لَا تَكُونُواْ كاَلَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَئهُمْ أَنفُسَهُمْ  أُوْلَئكَ هُمُ الْفَاسِقُون.

همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند، پس خدا نيز آنان را به خود فراموشى گرفتار میکند. آنان همان فاسقانند.

از مفهوم آیه  فوق الذکراستفاده میشود که: اینطور نیست که کافران و منکرین خداوند ، وی را نمیشناسند و به وجود وی آگاهی ندارند بلکه علت خدافراموشی آنان این است که به خاطر عناد و لجاجت و بخاطر انکار واقعیات ، گرفتار خود فراموشی شده اند و همین خود فراموشی بستر لازم برای خدا فراموشی را فراهم ساخته است.

انسانی که  خود را فراموش کند ، از حرکت علمی  و عملی برای شناخت خداوند محروم می‌گردد؛ زیرا غفلت، نمی‌گذارد انسان به سوی  شناخت واقعیات جهان و در رأس آنها به شناخت خداوند نایل گردد.


2)دوستی و همراهی با شیطان:

و لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لاَمُرَنهَّمْ فَلَيُغَيرِّنَّ خَلْقَ اللَّهِ  وَ مَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَنَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا  ( نساء119)
يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ  وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَنُ إِلَّا غُرُورًا  (نساء120 )

 *شیطان: و آنها را گمراه مى‏كنم و به آرزوها سرگرم مى‏سازم و به آنها دستور مى‏دهم كه (اعمال خرافى انجام دهند و) گوش چهارپايان را بشكافند و آفرينش (پاك) خدايى را تغيير دهند، (فطرت توحيد را به شرك بيالايند) و آنها كه شيطان را به جاى خدا ولى خود برگزينند زيان آشكارى كرده‏اند.

*شيطان به آنها وعده‏ها (ى دروغين) مى‏دهد و به آرزوها سرگرم مى‏سازد و جز فريب و نيرنگ به آنها وعده نمى‏دهد.
انسان پیوسته با وسوسه‌های شیطان رو به رو است که با دسیسه خود، حق را به جای باطل و باطل را به جای حق می‌نشاند و رأی انسان سالک را جای وحی و یا عقل مبرهن قرار می‌دهد تا انسان را از مشاهده ملکوت باز بدارد.